پنجشنبه، دی ۱۶

جوابیه استاد شجریان

جوابیه استاد شجریان به صورت شعر به اهانت امیر عاملی:
در پی اهانت امیر عاملی به استاد شجریان توسط انتشار شعری در خبرگزاری فارس، توجه شما را به متن این شعر و همچنین جواب استاد شجریان به این شعر جلب می نماییم :
خبرگزاری فالس نیوز( فارس سابق)، سروده امیرعاملی علیه محمدرضا شجریان را منتشر کرد .
در مقدمه این شعر آمده است: « در پاسخ به منافقانی که می خواهند با صدای سوخته شجریان، مردم ایران را تحقیر کنند؛ مردمی که سرافراز و عاشقند مردمی که از جنس شقایقند

گم شدی آوازه خوان پیر ما------------گم شدی آخر به زیر دست و پا

کرد بیگانه تو را ابزار خویش-------------خود شدی تا نور حق دیوار خویش

ربنایت چون خودت از یاد رفت------------- خیل شاگردان، هلا! استاد رفت

رفته-ای از پیش ماها دور حیف------------در سر پیری شدی مغرور حیف

مطرب عهد شبابم بوده-ای------------مزه نان و کبابم بوده-ای

خوب می-خواندی صدایت خوب بود-----------بعد تاج اصفهان مطلوب بود

می‏زدی چه چه برای شیخ و شاب------------ با نوای تار و تنبور و رباب

هست ساز اینک ولی آواز نیست------------یک در گوشی به سویت باز نیست

تا نپیوندی عزیزم بر زوال-------------- کاشکی بودی مرید اعتدال

مکر آمریکا تو را منفور کرد--------------- زرق و برق غرب چشمت کور کرد

چونکه پیراهن دو تا شد بد شدی------------مثل آن مطرب که بد می-زد شدی

«
سایه»ات فرموده بود آوازه-خوان------------ که مرید پیردل باش و بمان

لیک -ای مطرب دریغا که غرور کرد-------------از مردم تو را صد سال دور

وقت پیری ناز کردی با همه-------------- ناز را آغاز کردی با همه

ناز کم کن سوی ملت باز گرد--------------کم بگو از یأس ای استاد زرد

جوابیه استاد شجریان :
مطلع گردیدم که این بنده را مورد خطاب قرار دادید .
با اینکه از فن شعر سرایی بهره چندانی ندارم لیکن چند بیتی فی البداهه و بی ویرایش در جوابتان نگاشته شد، باشد که قضاوت بین ما واگذار شود به ملت بزرگ ایران .

خاک پای ملت ایران - محمد رضا شجریان
گم نخواهد شد صدای ِ ناز من ----------- چونکه از دل می رسد آواز من

این نه آواز من و ساز من است ---------- این صدای سالهای میهن است

ربنا خواندم که ملت روزه بود ----------- روزه ی دل بود و غمها می فزود

من صدای شادی این مردمم -------------- من خود آزادی این مردمم

حیف عمری را که جهل آمد پدید ------------ حیف ملت رنگ آزادی ندید

من نه پیرم آنچه را گفتی حسود ------------ پیر راهم دان به هر بود و نبود

مطربم خواندی عزیزا ، جاهلی ------------- جاهلی؟ نه ،نه ،بلکه عاملی

تاج را قدرش شناسی بی خرد ------------- ای که خواندی ملتی را رنگ زرد؟

ملتی را گر ندیدی . مرده ای ------------- چوب رب را بی صدا تو خورده ای

این نشان است تا روی رو به زوال-------------- هرکه شد خارج ز مرز اهتدال

قدر "سایه" می شناسی ای عدو؟ ------------ او که هجرت کرد از رفته بر او

سایه خورشید است در این آسمان ---------- گرچه گفته است او مرا آوازه خوان

خانه ی من شد دل پیر و جوان --------------- معبد عشاق دل شد آستان

من غرور خود ز ملت یافتم --------------- نی به زر یا زور قدری یافتم

ناز را بازار ملت می خرد ------------------ ملتی نامم به عزت می برد

من اگر خاشاک باشم بهتر است ------------ بهتر از آنکس که مخدوم زر است

خادمش افسوس نادان است و بس ----------- کی شناسد فرق زر با جمله خس

من اگر پیرم ولی مستغنیم ------------------ بی نیاز احترامم ،دون نیم

گوشه گوشه ،نام من آواز شد ----------- آگهی شعرت به کین ،همساز شد

جاهلا! زین بیش تو یاوه مگو --------------- رو ره عشق مرا ای دل بپو